آدم هر چقدر برنامه ریز خوبی باشه نمی تونه مطمئن باشه که رو برنامه ای که ریخته بتونه بره جلو. نمونش تعطیلات نوروزی من. هفته قبل روزای شنبه و یکشنبه آخر سال رو مرخصی گرفتم و رفتم واسه ۲۴ اُم بلیط گرفتم که برم خونه. دیشب تورج زنگ زد که باید به مدت حداقل یه هفته بری ماموریت. اینم از عید امسالمون. هر چند به قول شهرام چنین فرصتهایی کم گیر آدم میاد که شبه عیدی با خودش خلوت کنه اما شب عید کنار خانواده نبودن خیلی اعصاب خوردکنه. خلاصه اینکه رو برنامه ای که واسه خودتون تنظیم می کنین زیاد حساب نکنین چون هر لحظه احتمال داره درست از آب در نیاد.
پیشاپیش سال ۱۳۸۵ رو هم به همه تبریک می گم و امیدوارم سال خوبی برای همه باشه.
تا لحظه آغاز عید نوروز 1385، #D# روز و #H# ساعت و #M# دقیقه و #S# ثانیه باقی مانده است.
تا لحظه آغاز عید نوروز 1385، 6 روز و 5 ساعت و 39 دقیقه و 9 ثانیه باقی مانده است.
خیلی باحاله که آدم موقع سال تحویل رو سکو باشه البته عید خانه بودن یه چیز دیگس اما آدم نباید هیچ چیز رو بر کارش ترجیح بده البته لحظه تحویل سال فقط یه بار اتفاق می افته و هر کسی باید کنار خانواده خودش باشه ولی اینکه آدم موقع عید با خودش خلوت کنه اونم رو سکو ممکنه اصلا پیش نیاد البته.............
به نظر من اصلا اعصاب خوردی هم نیست. بیست و خورده ای سال کنار خانواده بودیم چی کار کردیم.
تورج جان سلام. خیلی ای ول داری داداش!
علرضا آوردیمون!!. علی براتی یاد بگیر.
پس این عمه من بود که دو سال تو هلند دور از خانواده اش بود؟؟
اینا هم نمونه هایی از ابراز همدردی دوستان به سعید! سعید جان هیشکی تو رو دوس نداره!!!
بوشو ره تر کر حال کنی!
خیلی نامردیه.
حالا این تورج و شهرام و اونای دیگه کی هستن؟؟؟؟؟؟ نکنه شیزوفرنی داری و این شخصیتها ساخته ذهنتن؟ ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟باز هم از این خاطرات بنویس جججججججججججججججیگر!