عید

اون قدیما نزدیک عید که می شد از هر جایی که رد می شدم بوی عید رو با تمام زیباییهاش حس می کردم. تنگ های ماهی قرمز، جنب و جوش مردم واسه خرید عید، سبز شدن دوباره زمین همه و همه حس خیلی خوبی بهم می داد. تعطیلی مدرسه ها و حساب اینکه یه مدت طولانی لازم نیست بریم مدرسه بیشتر خوشحالم می کرد هر چند همیشه چند روز از این تعطیلیها اختصاص پیدا می کرد به کمک به مامان واسه تمییزکاری کلی خونه. بعضی از سالها کل فامیل دور هم جمع می شدن واسه درست کردن شیرینی عید. من تو اون عوالم بچگی خیلی از این کار خوشم می اومد و یه گوشه می نشستم و نگاه می کردم که چه جوری شیرینی درست می کنن. چه دوران خوبی بود: لحظات نزدیک سال تحویل، در کنار خونواده بودن ، دعا و نیایشها و چیزهایی که از خدا می خواستم،. بعد سال تحویل می رفتیم خونه مادربزرگ ها. خدا رحمت کنه مادربزرگ مادریم رو. یه اسکناس کوچیک بهمون می داد می گفت ته کیسه هست، سعی کنین آخراز همه خرجش کنین. دیگه اون زیبایی به اون شکل وجود ندارن. هر چی که بزرگتر شدم کمتر به نوروز توجه کردم و جاش چیزای بیخود جایگزین شد.

یه نوروز دیگه هم داره می آد. خوش به حال اونایی که هنوزم می تونن اون قدیما رو زنده نگه دارن.

 فرا رسیدن سال جدید رو به همه تبریک می گم  و از صمیم قلب واسه همه آرزوی سلامتی می کنم. اگه کسی از من دلخوری چیزی داره ایشالا که تا آخر سال باشه و به بزرگواری خودش ببخشه. http://www.esnips.com/doc/9bbad52b-983f-43dd-bf7b-d6a25f9ab0d1/farhad

آهنگ بوی عید از فرهاد رو هم به عنوان عیدی از طرف من گوش کنین.

بازم سنتوری

تو آخر هفته بالاخره تونستم فیلم سنتوری رو در یک اقدام متهورانه طی دو قسمت دانلود کنم و ببینم. راستش شاید درست نباشه در مورد فیلمی که هنوز پولشو ندادم نظر بدم واسه همین ابی جان منو از این عذاب وجدان در بیار و پولشو بریز به حساب بعدن حساب می کنیم

 اگه از من بپرسین می گم این فیلم به قول ما شمالیها ترشی هفتابیجار بود. من آخر این فیلم نفهمیدم که نکته اصلی این فیلم چی بود. خیلی جاهاش خیلی از واقعیت های جامعه دور بود که من به خودم می گفتم ااااا (با کسره بخونین) مگه همچین چیزی هم ممکنه. صحنه های از فیلم مثه سنتور نوازی تو مراسم عروسی با اون گروه جاز خفن (هر چند ایده جالبی واسه امتحان کردنه ! باید برنامه بعدی گروه گلهای خاردار روطوری تنظیم شه که از این ایده هم استفاده بشه) مراسم عقدشون و غفلت خونواده علی ازش تا لحظه آخر به نظر می رسه زیاد با جامعه ما منطبق نیست. حالا اگه آخرش می مرد بهتر بود تا اینکه دوباره نجات پیدا می کرد. اون سیاوش قمیشی نما هم بهترلوله ای که توش می خوند رو ازش می گرفتن فکر می کنیم اینطوری صداش خیلی بهتر می شد.

خلاصه برخلاف نظر دوستان ادیب و دانشمندم باید بگم که این فیلم صرفا به گیشه فکر می کرد (می دونم خیلی جمله کلیشه ای بود) و اصلا نباید با کارای دیگه مهرجویی و حتی نمونه های خارجی مقایسش کنیم.  

2 سالگی

از اینکه وسط بحث داغ سنتوری وارد میشم معذرت میخوام امّا خوب این طفلکی هم حق داره امروز 2 سالش تموم میشه. مثل پارسال تولدش را تبریک میگم. انگار همین 2 سال پیش بود

سنتوری ۲

نکته اول٬ بچه های گیوه چی در یک اقدام بی سابقه شروع کردن در مورد یه موضوع روز دنیا قلم فرسایی کردن. بنده هم به عنوان کوچکترین عضو این مجموعه وظیفه دونستم که اندکی در این باب بنویسم. این موضوع داغ چیزی نبود جز فیلم سنتوری که من پیشتر که اسمشو میشنیدم یاد علیرضا می افتادم که پشت سنتورش نشسته و داره آهنگی از سیما بینا رو می زنه. تنها دیدی که فعلا از این فیلم دارم نقد علیرضاست و باز شدن فلکه های آب به زانو رسیده روحی و علی بر روی نقد این فیلم. حالا واسه خودم برنامه ریزی کردم که آخر هفته از طریق کاملا غیرشرعی این فیلم رو دانلود کنم و بعدها بصورت شرعی پولش رو بگم که صرافی ابی به حساب واریز کنه. اما فکر کنم کلا این فیلم افسرده کننده باشه. 

نکته دوم این که آقا فقط پروازهای ایران نیست که تاخیر داره. همه جا اینطوری. آخر هفته قبلی بنده بجای اینکه ساعت ۸ سوار هواپیما شم ساعت ۱۱ سوار شدم و دوباره به قانون مورفی ایمان آوردم. همه چی با هم تموم شد. باطری لپتاپم و باطری موبایلم در حال اتمام بود و من تو اون سه ساعت بیکاری مجبور شدم که برم یه کتاب بخرم تا حوصلم سر نره.

و نکته آخر هم اینکه خدا نصیب گرگ بیابون نکنه که سره یه کلاسی بری که مجبور باشی ترکش نکنی و زبان استاد رو هم نفهمی اونم به مدت ۶ ساعت و درسشم درباره کمکهای اولیه باشه.