قبل از عید صحبت از این بود که سعید ممکن است برای ماموریت درست موقع عید روی سکوی سروش باشد.من که فکر نمی کردم این اتفاق بیفتد به سعید گفتم که اگر شب عید تو روی سکو بودی من صد عدد بستنی به تو می دهم.از شانس سعید این مامور شرکت شل هم مثل ماشین جهانگردی سالی یک بار میاد ایران اون هم درست شب عید(البته من اصلا قصد جسارت به آقا سعید آقا و مقایسه ایشون با مورچه خوار رو ندارم).سعید مجبور شد که درست در ایام عید یک هفته ای روی سکو باشه و با خودش خلوت کنه(بعدا با توجه به عکسها یی که دیدم معلوم شد که سعید جان تو این مدت بدجوری با خودش و جوجه کباب و باربکیو و ... خلوت کرده بود) و من هم باید ۱۰۰ تا بستنی رو می خریدم.خریدن بستنی ها در ۸ فاز صورت گرفت که امروز آخرین فاز اون تمام شد. نکته جالب بستنی ها این بود که من ۱۰۰ تا بستنی رو به سعید باخته بودم ولی بایستی تقریبا به نصف واحد جواب پس می دادم. هر کی بعد از ناهار هوس دسر می کرد یه سیخی به من می زد که برو بستنی بخر.باز صد رحمت به علی نادری که می گفت پول بستنی رو بده من خودم میگیرم. تورج هم که بستنی ها خیلی بهش مزه داده بود به سعید گفت که از این به بعد هر ماموریتی که خواستی بری باید اول تو برگ ماموریتت تعداد بستنی هایی رو که قراره بگیری بنویسی تا من اونو امضا کنم!
می شه واسه ما هم بستنی بگیرین؟؟؟انقد بستنی بستنی کردین دهانمان بدجور آب فتاد:دی
Akh jigaram halo mad ta to bashi az man pitza nabari!!! lol
شرط خوبیه...به شرطی که بازنده نباشی...برنده باشی... شرط میبندم خودتون عاشق بستنی باشی... بهرحال بد نگذشته... از صد تا چند تاشو خودتون خوردید هوم؟؟؟
آقا هنوز منو نبردی نایب...یادت باشه